معنی داستانی از آرتور کانن
حل جدول
دوچرخهسوار تنها
داستان آرتور کانن دویل
دوچرخه سوار تنها
اثر آرتور کانن دویل
رسوایى در کشور بوهم
داستان سر آرتور کانن دویل
مترجم یونانى
کارآگاه آفریده آرتور کانن دویل
شرلوک هولمز
واژه پیشنهادی
رسوایی در کشور بوهم
رمانی از آرتور کانن دویل
سگ باسکروبل
داستان جان اسمیت
دره وحشت
نشانه چهار
اتود در قرمز لاکی
لغت نامه دهخدا
داستانی. (ص نسبی) سزاوارِ مَثَل زدن. مَثَل زدنی.
- داستانی شدن، سزاوارِ مَثَل زدن گردیدن. مَثَل زدنی شدن. درخورِ شهره شدن گردیدن. درخورِ مَثَل ِ سائر گشتن شدن:
سخن کز دهان بزرگان رود
چو نیکو بُوَد داستانی شود.
ابوشکور.
مکافات ِ بد گر کنی نیکوی
به گیتی درون داستانی شوی.
فردوسی.
|| (حامص) (در ترکیب): همداستانی. موافقت. مرافقت.
داستانی. (اِخ) ابوعبداﷲ. حمداﷲ مستوفی در تاریخ گزیده (مؤلف به سال 730 هَ. ق.) در فصل چهارم از باب پنجم نام وی در عداد مشایخ قبل از زمان خویش آورده است. (تاریخ گزیده چ اروپا ص 795). و نیز رجوع به «داستان » (نام محل) شود.
فرهنگ فارسی هوشیار
(صفت) منسوب به داستان. قصه یی روایی اساطیری، مقابل تاریخی: جمشید پادشاهیست داستانی.
مترادف و متضاد زبان فارسی
خرافی، غیرواقعی، افسانهای، رمانتیک، روایی، قصهای، اساطیری،
(متضاد) واقعی
معادل ابجد
1462